یادداشت نیوشا ضیغمی برای سیروس الوند
به گذشته برمیگردم. به روزهایی که در دوره نوجوانی با نام کارگردانی آشنا شدم که ساختههایش به یادماندنی بود و دلنشین نه تنها برای من که برای خیلی از اطرافیانم. سیروس الوند کارگردانی که خود او هم کارش را در سنین جوانی آغاز کرده بود و به خیلیها ثابت کرد که نگاهی نو در این عرصه دارد. یادم میآید در همان دوران همیشه ساختههایش را دنبال میکردم و نگاهی سرشار از احترام به آثارش داشتم. آثاری که هم با قشر عام جامعه ارتباط برقرار میکرد و هم نظر اهل فن و منتقدان را به خودش جلب میکرد. حتما شما هم مثل من و خیلیهای دیگر فیلم «یک بار برای همیشه» را با بازیهای درخشان بازیگرانش به یاد دارید. فیلمی به یادماندنی در کنار سایر آثار به یاد ماندنی سیروس الوند.
به هر ترتیب درست مثل داستان یک فیلم سینمایی زمان گذشت و تقدیر من این بود که وارد دنیای سینما و بازیگری بشوم. دنیایی جدید با آمال و آرزوهایی جدید. مثل خیلی از همکاران دیگرم من هم آرزوی بازی و کار کردن در فیلم کارگردانهایی را در سرم داشتم و برای روزی که این اتفاق بیفتد برای هر کدام از آنها نقشهها و برنامههایی داشتم. باور کنید که این آرزوی هر بازیگری است که مقابل دوربین کارگردانی کاردان قرار بگیرد که باورش دارد. و حالا امروز این اتفاق برای من رخ داده. اتفاقی که با تمام وجودم به آن میبالم و افتخار میکنم. امروز من مقابل دوربین فیلم سینمایی «پرتقال خونی» ساخته سیروس الوند قرار گرفتهام. کارگردانی که روزی مخاطبش بودم و حالا بازیگرش شدهام. اما این اتفاق یک فرق دیگر هم برای من دارد. امروز سیروس الوند برای من نه تنها حکم یک کارگردان که بدون غلو حکم استادی را دارد که هر روز از او درس سینما و بازیگری میآموزم.
بگذارید یک جور دیگر هم به ماجرا نگاه کنیم. در همان ایام کودکی و نوجوانی همیشه وقتی با جمله «فیلمِ فلان کارگردان» روبهرو میشدم با خودم میگفتم خب مگر این فیلم کس دیگری است که از این لفظ برای معرفیاش استفاده میکنند یا مگر ما نمیفهمیم که خب این فیلم فلانی است و... بعدا که بازیگر شدم تازه فهمیدم که این جمله در معنای حقیقیاش میتواند چه معنایی داشته باشد و امروز خوشحالم بگویم من در «پرتقال خونی» فیلمِ سیروس الوند بازی میکنم. داستانی که دوستش داشته و دارم و امیدوارم توانسته باشم با بازیام تاثیرش را درست به توی مخاطب انتقال دهم. چیزی که باید تا روز اکرانش برای دیدن نتیجه آن صبر کنیم.
برچسبها: یادداشت های نیوشا ضیغمی